- مادر زاد
- برادر یا خواهری که با شخصی از شکم یک مادر زاییده شده هم شکم، آنچه که بهنگام تولد با شخص همراه است: کوری مادر زاد خلق مادر زاد: و نابینای مادر زاد روشن گردانید
معنی مادر زاد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به مادر زاد: خوی مادر زادی
برادر یا خواهری که با شخصی از شکم یک مادر زاییده شده هم شکم، آنچه که بهنگام تولد با شخص همراه است: کوری مادر زاد خلق مادر زاد: و نابینای مادر زاد روشن گردانید
مادرزاده، هم شکم، برادر یا خواهری که از شکم یک مادر زاییده شده اند
برادر یا خواهری که با شخصی از شکم یک مادر زاییده شده هم شکم، آنچه که بهنگام تولد با شخص همراه است: کوری مادر زاد خلق مادر زاد: و نابینای مادر زاد روشن گردانید
مربوط یا منسوب به هنگام زاده شدن مثل، کور مادرزاد
ویژگی یک جاندار مانند خلق و خوی و چگونگی اعضا و اندام به همان صورتی که از مادر زاییده شده است
آنکه دارای مادر است. یاپدر دار، آنکه از مادر خود نگاهداری کند
مولود مرده به دنیا آمده، مولد مرده بدنیا آمده
آدمی زاده انسان جمع مردم زادگان: انوشیروان بعاملی از عمال خویش نبشت که مردم زادگان را و اهل خرد را بمحبت و احسان سیاست کن و سفلگان را بترس
مادر زوجه شخص: یکی را زنی صاحب جمال جوان در گذشت و مادر زن فرتوت بعلت کابین در خانه متمکن بماند
بر احتیاج فزونی زیاده آنچه باقی ماند
بازگشتن بحالت و کیفیتی که در حین تولد داشته اند: آن آب و هوا کند علاجت مادر زادی شودمزاجت. (خاقانی در تعریف آب و هوای عراق آنند)